دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219The Structural Study of Milled Wood and Dioxane Lignin of Cupressus Sempervirens Using DFRC Methodمطالعة ساختاری لیگنینهای چوب آسیابشده (MWL) و دیوکسان چوب سرو با استفاده از روش DFRC3914043051810.22059/jfwp.2013.30518FAطیبهپرتویاستادیار گروه شیمی دانشکده علوم دانشگاه پیامنور، تهران، ایرانسید احمدمیرشکراییاستاد گروه شیمی دانشکده علوم دانشگاه پیامنور، تهران، ایرانJournal Article20150214In this study, derivatization followed by reductive cleavage (DFRC) method was used to investigate the structures of milled wood lignin and dioxane lignin of Spruce (Cupressus sempervirens). After performing DFRC reactions, the structures of constituents resulted from these two kinds of lignins were investigated by using Spectroscopic methods such as 13CNMR, GC-mass and gel permeation chromatography (GPC). The results obtained from chromatography and spectroscopy studies were compared. These comparative results show that the dominant structural components of these two kinds of lignin are obtained from the cleavage of ?-O-4 bonds. The main components obtained from dioxane lignin and milled wood lignin are 4-hydroxy-3-methoxy-1-phenyl propene and 4-hydroxy-3-methoxy-1-phenyl- propenal (guaiacyl structures), respectively.در این مطالعه از روش "مشتقسازی – گسست کاهشی" (DFRC) برای بررسی ساختار لیگنین چوب آسیابشده (MWL) و لیگنین دیوکسان چوب سرو سیمین استفاده شد. با استفاده از این روش و نیز فنون طیفسنجی <br />13CNMR FT- و GC-Mass و کروماتوگرافی تراوش ژلی (GPC) ساختارهای تشکیلدهنده این دو نوع لیگنین مورد بررسی قرار گرفته و نتایج با یکدیگر مقایسه شده است. نتایج نشان داد که مهمترین واحدهای ساختاری در دو لیگنین فوقالذکر از شکسته شدن پیوندها در موقعیتهای ?-O-4 حاصل میشوند. بر اساس این مشاهدات، مهمترین واحدهای ساختاری در لیگنین دیوکسان و لیگنین چوب آسیابشده بهترتیب، 4- هیدروکسی-3- متوکسی-1- فنیل پروپن و 4- هیدروکسی-3- متوکسی-1- فنیل- پروپنال (ساختارهای گواییاسیل) میباشند.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Chemical and Anatomical Characterization of Discoloration in Beach (Fagus orientalis L.) Veneer During Kiln Drying and Agingبررسی شیمیایی و آناتومیکی تغییرات رنگی روکشهای راش ایران (Fagus orientalis L.) در اثر خشککردن و کهنگی4054203051910.22059/jfwp.2013.30519FAلعیاجمالی راداستادیار دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبد کاووس، ایران0000-0002-7767-4172کاظمدوستحسینیاستاد دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانسیداحمدمیرشکراییاستاد دانشگاه پیام نور، ایرانگرالدکخاستاد دانشگاه هامبورگ، آلمانJournal Article20150214Discoloration of wood due to biotic and abiotic factors or combination of both deteriorates the quality of wood, increases production costs and also decreases the quality of end-products. In this study, anatomical variations and topochemical distribution of lignin and extractives before and after drying and aging were investigated using the UMSP method. Chemical analysis was carried out using HPLC method. Results showed that increasing drying temperature up to 180 °C and increasing aging duration up to 6 months, increased extractives amount in vessel lumen and parenchyma cells and as well as lignin concentration in cell wall layers. A direct relationship between intensity of visual discoloration and the amount of UV absorption by extractives could be observed. It means that the higher the visual discoloration, the higher the absorption at 280 nm wavelength. HPLC analysis revealed that with increasing drying temperature and aging duration, higher and clearer discolorations in beach wood texture could be observed. Acetone and methanol extracts of discolored wood showed the presence of different low molecular compounds such as catechin and 2, 6 dimethoxy benzoquinon, which are transformed to high condensation compounds during kiln-drying and aging.تغییرات رنگی چوب ناشی از عوامل زیستی یا غیرزیستی و یا ترکیبی از هر دو، باعث کاهش کیفیت چوب، افزایش هزینههای فرآوری و همچنین کاهش کیفیت محصول نهایی میگردند. در این تحقیق تغییرات آناتومیکی و توپوشیمیایی مواد استخراجی و لیگنین قبل و بعد از تیمارهای خشککردن و کهنگی در برون چوب راش با استفاده از روش میکرواسپکتروفوتومتری UV در سطح سلولی (UMSP) مورد مطالعه قرار گرفته است. تجزیه و تحلیل ترکیبات شیمیایی به روش کروماتوگرافی مایع فشار بالا (HPLC) صورت پذیرفت. نتایج به دست آمده نشان میدهند که با افزایش دمای خشککن تاoC 180 و افزایش مدت زمان کهنگی تا 6 ماه مقدار مواد استخراجی در حفره آوندها و حفره سلولهای پارانشیمی و میزان لیگنین در لایههای مختلف دیوارة سلولی افزایش مییابد. همچنین میتوان یک ارتباط مستقیم بین شدت تغییر رنگ مشاهده شده و میزان جذب مواد استخراجی در محدودة طول موج nm 700-280 تعریف کرد. هرچه تغییر رنگ مشاهده شده شدیدتر باشد، به همان اندازه میزان جذب مواد استخراجی در طول موج nm 280 بیشتر خواهد بود. آزمایشهای HPLC نشان میدهد که با افزایش دما و مدت زمان کهنگی، تغییرات رنگی بیشتر و واضحتری در بافت چوب راش اتفاق میافتد و ترکیبات لیگنین و مواد استخراجی دستخوش تغییراتی میشوند و میتوان سیگنالهای مربوط به کاتکین و 2 و 6- دیمتوکسی بنزوکینون را مشاهده کرد که از جمله پیش ترکیبهای اصلی گروههای رنگساز در چوب راش هستند.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Effect of Soil Moisture and Number of Skidder Passes on Rutting in Skid Trails (Case Study: Kheyrud Forest)تاثیر رطوبت خاک و تعداد تردد اسکیدر بر شیاریشدن مسیرهای چوبکشی (مطالعه موردی: جنگل خیرود)4214303052010.22059/jfwp.2013.30520FAمقدادجورغلامیاستادیار گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0003-3676-278Xباریسمجنونیاناستاد گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهرانJournal Article20150214Impacts of skidding operations on forest soils can be divided into three major categories: soil profile disturbance, soil compaction and soil puddling and rutting. The aim of the study was to assess the effect of number of machine passes and soil moisture content on skid trail rutting, and to quantify these effects. The study was designed as a complete factorial experiment in the Kheyrud Forest following Timberjack cable skidder operations. The effect of 25, 35 and 45% soil moisture content and different levels of compaction were assessed by varying number of skidding cycles: 1, 5, 10, 15, 20, 30 passes. The results showed that the rut depths increased with increasing number of machine passes, but most of the rutting occurred after the initial few passes. Rut depth at 45% soil moisture was higher than rut depths at 35 and 25% of moisture content. The average rut depths in soil with 25, 35 and 45 moisture were 43, 101 and 172 mm, respectively. Rut depths significantly increased with soil moisture and number of machine passes. Skidding operations should be planned when soil conditions are dry to minimize rutting, but if skidding must be done under wet conditions, the operations should be stopped when machine traffic creates deep ruts.اثرات استفاده از اسکیدرهای چرخ لاستیکی در چوبکشی بر روی خاکهای جنگلی میتواند به سه گروه اصلی تقسیمبندی شود: بهمخوردگی خاک، کوبیدگی خاک و شیاری شدن خاک. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تعداد تردد اسکیدر چرخ لاستیکی تیمبرجک C450 و رطوبت خاک در مسیرهای چوبکشی بر روی شیاریشدن و ایجاد رد چرخ در خاکهای ریزدانه و کمیکردن این اثرات است. این مطالعه در قالب طرح فاکتوریل کاملا تصادفی در جنگل آموزشی و پژوهشی خیرود اجرا شد و اثرات رطوبت خاک در سه دسته 25، 35 و 45 درصد و سطوح متفاوت کوبیدگی که بهوسیله تعداد عبور اسکیدر اعمال شده شامل 1، 5، 10، 15، 20 و 30 بار تردد است. نتایج نشان داد که افزایش تعداد دفعات عبور اسکیدر، شیاریشدن و تشکیل رد چرخ را افزایش داده است. همچنین شیاریشدن و تشکیل رد چرخ در خاک در رطوبت 45 درصد بیشتر از رطوبتهای 25 و 35 درصد است. به طور میانگین، عمق رد چرخ خاک در رطوبتهای 25، 35 و 45 درصد به ترتیب برابر 43، 101 و 172 میلیمتر است. بنابراین متوقف کردن عملیات چوبکشی در طول دورهای که رطوبت خاک بالا است، میتواند صدمه به خاک و ایجاد رد چرخ را کاهش دهد. در نتیجه عملیات چوبکشی به طور عمده باید در طول فصل تابستان و شرایط خشکی انجام شود.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Effects of Cold Stratification Duration on Germination of Cerasus mahaleb (L.) Mill Seeds With and Without Coatتاثیر تیمار مدت زمان چینه سرمایی بر تغییرات جوانهزنی بذر گونه محلب Cerasus mahaleb (L.) Mill4314383052110.22059/jfwp.2013.30521FAنداسخاوتیکارشناس ارشد، جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، ایرانسید محسنحسینیدانشیار، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، ایرانمسلماکبرینیادانشیار، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، ایرانJournal Article20150214Cerasus mahaleb (L.) Mill is one of the most important tree species in Zagros forest and has great importance but it is classified as threatened flora species. In this study the effect of different chilling treatments (regarding growth of Cerasus mahaleb (L.) Mill in high elevations) was investigated. Studied treatments included 4, 8, 12, 16, 18, 20, 22 weeks cold stratification in two cases: with and without coat. The results showed that there was significant difference (P<0.01) among the studied treatments and 22 weeks cold stratification had the highest average germination (61.5 percent). The lowest germination rate was occurred in 8 weeks cold stratification; in control and 4 weeks cold stratification no germination was observed. The most amount of germination vigor in 22 weeks and the lowest amount in 4 weeks cold stratification was occurred.محلب Cerasus mahaleb (L.) Mill یکی از گونههای درختی مهم موجود در جنگلهای زاگرس میباشد از جمله گونههایی است که بیشترین خطر نابودی متوجه آن میباشد. در این بررسی، تاثیر تیمارهای مختلف سرمادهی (با توجه به رویش محلب در ارتفاعات فوقانی)، مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای مورد بررسی شامل: 4، 8، 12، 16، 18، 20 و 22 هفته استراتیفه سرد (در حالتهای با و بدون پوسته) بودند. نتایج این بررسی نشان داد بین تیمارهای مورد بررسی تفاوت معنیداری وجود دارد (P<0.01) و تیمار 22 هفته استراتیفه سرد دارای بیشترین میانگین جوانهزنی (5/61 درصد) است. کمترین میزان جوانهزنی در تیمار 8 هفته استراتیفه سرد صورت گرفت و در تیمارهای شاهد و 4 هفته استراتیفه سرد، جوانهزنی مشاهده نشد. بیشترین قدرت جوانهزنی نیز در تیمار 22 هفته استراتیفه سرد و کمترین میزان آن در تیمار 4 هفته استراتیفه سرد صورت گرفت.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Determination of Dynamic Shrinkage in Beech and Spruce Wood During Drying Using X-ray Spectroscopyتعیین الگوی دینامیک همکشیدگی چوب راش و نوئل طی خشکشدن با استفاده از تکنیک طیفسنجی با اشعة X4394523052210.22059/jfwp.2013.30522FAاصغرطارمیاندانشیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایران0000-0002-0925-7465Journal Article20150214The dynamic of shrinkage in beech (Fagus sylvatica) and spruce (Picea abies) was non-destructively determined during drying using X-ray spectroscopy. Furthermore, electron microscopy (ESEM) studies were carried out and the pattern of moisture gradient evolution was determined in order to precisely characterize the dynamic of shrinkage. The results showed that the dynamic of shrinkage is different for beech and spruce. The shrinkage of beech wood occurred during the bulk (capillary) flow of free water when the surface moisture reduced below fiber saturation point. In contrast, the shrinkage of spruce wood only occurred at the domain of bound water diffusion. The uneven pattern of shrinkage in beech wood reveals that the shrinkage of beech is more anisotropic than that of spruce. In the case of both woods, especially in beech, in spite of moisture reduction at the domain of bound water diffusion close to the final moisture, shrinkage did not occurred. Since the beech wood cells didn’t suffer from collapse, it can be concluded that the considerable shrinkage of beech wood at the domain of free water can not be due to the cell collapse at a result of capillary tension.در این تحقیق، الگوی دینامیکی همکشیدگی چوب راش (Fagus sylvatica) و نوئل (Picea abies) طی خشکشدن به صورت غیرمخرب و پیوسته با استفاده از تکنیک طیفسنجی با اشعة X بررسی شد. همچنین، مطالعات میکروسکوپ الکترونی (ESEM) و الگوی توسعه گرادیان رطوبت نیز انجام شد تا تشخیص دقیقی از رفتار دینامیکی همکشیدگی این دو چوب ارائه گردد. نتایج نشان داد که الگوی دینامیکی همکشیدگی چوب راش و نوئل متفاوت است؛ همکشیدگی چوب راش به هنگام جریان تودهای (مویینگی) آب آزاد و همزمان با کاهش رطوبت سطح بلوک چوبی به زیر نقطه اشباع فیبر آغاز شد؛ در حالی که همکشیدگی چوب نوئل فقط در هنگام انتشار آب آغشتگی رخ داد. نوساناتی در الگوی دینامیکی همکشیدگی چوب راش مشاهده شد که بیانگر همکشیدگی ناهمگنتر آن در مقایسه با چوب نوئل است. در هر دو چوب بهویژه چوب راش، در دامنة انتشار آب آغشتگی و در رطوبت نزدیک به رطوبت نهائی با وجود کاهش رطوبت، همکشیدگی رخ نداد. با توجه به عدم مشاهده آثاری از چینخوردگی سلولها در چوب راش، میتوان نتیجهگیری کرد که همکشیدگی قابل ملاحظه چوب راش در دامنة آب آزاد نمیتواند ناشی از چینخوردگی سلولها در اثر کشش مویینگی باشد.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219The Effect of Cotton Stalks Storage Time on Physical & Mechanical Properties of Produced Particleboardاثر زمان انبارداری ساقة پنبه و مخلوط آن با چوب صنوبر بر ویژگیهای فیزیکی و مکانیکی تخته خردهچوب ساخته شده از آنها4534603052310.22059/jfwp.2013.30523FAابوالفضلکارگرفرددانشیار پژوهش مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، ایرانJournal Article20150214The purpose of this study was to investigation the effect of storage time of cotton stalks on properties of produced particleboard. Therefore experimental boards were produced from cotton stalk in form of fresh, stored for 4 and 8 mounths in indoor and outdoor conditions. Also two combination of cotton stalk and poplar particles (100% cotton stalk and 60% cotton stalk & 40% poplar) is used. 30 boards were produced and physical & mechanical properties of their tested and analized. The results indicated that the modulus of rupture (MOR) and modulus of elasticity (MOE) of boards decreased significantly, with increasing of storage time of cotton stalk. Although, increasing of poplar particles made up reduction MOR and MOE of boards that made from cotton stalk with 4 and 8 mounth of storage time. The results indicated that with increasing of the storage time, the internal bonding of boards decreased to lower than EN standard level and use of cotton stalk and poplar particles combination were effective and improved IB of boards. Also, the thickness swelling of boards increased with increasing of storage time of cotton stalk. The results of this investigation showed that all of physical and mechanical properties of made particleboard reduced with increasing of storage time of cotton stalk. But the IB of boards decreased to lower than EN standard level.این تحقیق با هدف بررسی اثر زمان انبارداری ساقة پنبه بر خواص فیزیکی و مکانیکی تخته خردهچوب ساخته شده از آن بوده است. بنابراین با استفاده از ساقة پنبه در 5 حالت تازه، بعد از 4 ماه و 8 ماه انبارداری در دو حالت فضای باز و سرپوشیده و همچنین کاربرد 2 نوع ترکیب چوبی شامل 100 درصد ساقة پنبه و ترکیب 60 درصد ساقة پنبه و 40 درصد چوب صنوبر، اقدام به ساخت 30 تخته خردهچوب آزمایشگاهی همسان گردید. سپس ویژگیهای فیزیکی و مکانیکی تختهها اندازهگیری و نتایج حاصل با استفاده از طرح آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش زمان انبارداری ساقة پنبه، مقاومت خمشی و مدول الاستیسیته تختههای ساخته شده با کاهش معنیداری روبرو گردید. با این حال افزوده شدن چوب صنوبر به ترکیب چوبی باعث شد که مقدار کاهش مقاومت خمشی و به ویژه مدول الاستیسیته تختههای ساخته شده با ساقة پنبه با انبارداری 4 و 8 ماه به حداقل برسد. نتایج نشان داد که انبارداری ساقة پنبه موجب کاهش چسبندگی داخلی تختههای ساخته شده گردیده است و استفاده از چوب صنوبر در ترکیب چوبی برای حفظ میزان چسبندگی داخلی تختههای ساخته شده در سطح مطلوب موثر بود. همچنین با افزایش زمان انبارداری ساقة پنبه، واکشیدگی ضخامت تختهها به طور معنیداری افزایش یافت. نتیجه این بررسی بیانگر آن است که کلیه ویژگیهای فیزیکی و مکانیکی تخته خردهچوب ساخته شده از ساقة پنبه با افزایش زمان انبارداری آن کاهش مییابد.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Estimation of Forest Structural Attributes Using ASTER Dataبرآورد مشخصههای ساختاری جنگل با استفاده از دادههای سنجندة ASTER4614743052410.22059/jfwp.2013.30524FAسیاوشکلبیدانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی منابع طبیعی – جنگلداری، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ایراناصغرفلاحدانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ایرانشعبانشتایی جویباریدانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، ایرانجعفراولادی قادیکلاییاستادیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ایرانJournal Article20150214Estimation of forest structural parameters is one of major basic information in sustainable management and planning in forest stands. In this study, relationship between ASTER satellite data and three forest structure factors including stand volume, basal area and number of trees per hectare were investigated in Darabkola forest, northern Iran. A multivariate linear regression approach was used to analyze and evaluate relationship between mentioned characteristics and ASTER satellite data. Relevant preprocessing and methods were conducted on spectral data. After gathering terrestrial information, stand volume, basal area and number per hectare were calculated for sample plots. Using some plots, performance of the best models examined by relevant evaluation criterions. The results showed that a combination of MSAVI2, NDVI and Green bands could predict stand volume characteristics better with R2adj=59.2; and RMSE=116.5 m3/h-1 in comparison with other indices and band combinations. For basal area, the best results were obtained using combination of MSAVI2, NDVI and simple ratio of SWIR12 with R2adj=73.5 and RMSE=5.14 m2/h-1. In addition, combination of MSAVI2, SWIR1 and SWIR2, was a better predictor for number per hectare rather than the other combinations by R2adj equal to 0.85 and RMSE about 50.95 number per hectare. Generally, this research showed that using linear regression approach by the ASTER data presents only general status of forest structure attributes in the study area and having more precise estimation of these attribute needs investigating other approaches such as nonlinear or nonparametric and learning machines approaches.برآورد مشخصههای ساختاری جنگل، از اساسیترین اطلاعات در مدیریت پایدار و برنامهریزی جنگل میباشد. در این مطالعه ارتباط بین دادههای سنجندة ASTER و سه مشخصه مهم ساختار جنگل شامل حجم سرپا، سطح مقطع برابر سینه و تعداد درختان در هکتار، در بخشی از جنگلهای شمال ایران مورد بررسی قرار گرفت. پیــشپردازش و پردازشهای مناسب بر روی دادههای طیفی انجام گرفت. پس از برداشت اطلاعات زمینی محاسبات مقادیر حجم، سطع مقطع برابر سینه و تعداد درختان در هکتار در سطح قطعات نمونه صورت گرفت. ارزیابی اعتبار بهترین مدل بدست آمده با تعدادی قطعه نمونه و با معیارهای ارزیابی مناسب مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که ترکیب خطی شاخصهای MSAVI2، NDVI و باند سبز نسبت به دیگر شاخصها و ترکیبات باندی بهکار رفته، توانست مشخصة حجم را بهتر پیشبینی نماید. برای مشخصه سطح مقطع برابر سینه در هکتار نیز ترکیب خطی شاخصهای MSAVI2، NDVI و نسبت ساده SWIR12 بهترین نتایج را نشان دادند. همچنین ترکیب خطی شاخص MSAVI2 و باندهای SWIR1 و SWIR2 با ضریب تبیین اصلاح شده 85 درصد و ریشه میانگین مربعات خطای 95/50 پایه در هکتار نسبت به سایر ترکیبات بکار رفته توانست مشخصه تعداد درختان در هکتار را بهتر پیشبینی نماید. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بکارگیری دادههای سنجندة ASTER و روش رگرسیون خطی میتواند تا حدودی وضعیت کلی از برخی مشخصههای ساختار جنگل مورد مطالعه را ارائه دهند.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Comparing Distance-based and Quadrate-based Methods to Identify Spatial Pattern of Saxaul Haloxylon ammodenderon C.A.Mey
(Siah-Kooh Region, Yazd Province)مقایسة شاخصهای فاصلهای و مبتنی بر کوادرات در تعیین الگوی پراکنش تاغ (منطقه سیاهکوه یزد)4754863052510.22059/jfwp.2013.30525FAبهمنکیانی1 دانشجوی دکترای جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، ایران0000-0001-6224-2994اصغر فلاحفلاح2 دانشیار گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی ساری، ایرانمسعودطبری کوچکسرایی3 دانشیار گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، ایرانسید محسن حسینیحسینی3 دانشیار گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، ایرانمحمد حسینایراننژاد پاریزی4 استادیار گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی و کویرشناسی، دانشگاه یزد، ایرانJournal Article20140928Investigation of spatial pattern in vegetative populations is an important part of forest ecology. Great areas in central deserts of Iran are covered with saxaul (Haloxylon spp.). Therefore, any research concerning this species has a great importance. Eight distance-based and five quadrate-based methods, including: nearest neighbor, Holgate, Pielou, Eberhardt, Hopkins, Johnson & Zimmer, C, Hines, Green, Morisita, Standardized Morisita, Index of Dispersion and Lioyd were used to determine spatial pattern of this species. Two districts each 30 hectares area which were representative of saxaul populations were selected. Coordinates for all shrubs were determined using distance and azimuth and finally a point map was created in ArcGIS. Then, 35 sample plots (each 0.1 ha area) overlaid randomly on point map. Centers of these plots were used as random points for distance-based methods. In district I, Johnson and Zimmer, standardized Morisita and Index of dispersion indices showed clumped pattern for saxaul while other indices showed random pattern. In district II, all indices showed clumped pattern except for Johnson and Zimmer index. Overall spatial pattern of saxaul appraised random in flat areas and clumped in mountain-sides. Also T-square index (C) and Holgate were the best distance-based indices to identify pattern. Morisita index was the best one between quadrate-based indices.با توجه به اینکه مساحت قابل توجهی از بیابانهای مرکزی کشور زیر پوشش گونههای مختلف تاغ قرار دارد، هرگونه مطالعه در مورد این گیاهان مقاوم حائز اهمیت زیادی است. در این راستا دو نقطه از جنگلهای تاغ، هر یک به مساحت 30 هکتار انتخاب و از طریق اندازهگیری فاصله و آزیموت، موقعیت مکانی کلیه پایهها ثبت گردید. با کمک نرمافزار GIS Arc نقشه موقعیت مکانی پایهها ترسیم و در هر بخش 35 قطعه نمونه 10 آری بهصورت تصادفی سیستماتیک پیاده شد. مراکز این قطعهها بهعنوان نقطه تصادفی برای بررسی روشهای فاصلهای مد نظر قرار گرفت. شاخصهای فاصلهای شامل ابرهارت، هینز، هاپکینز، جانسون زایمر، پیلو، هولگیت، نزدیکترین همسایه و مربع تی (C) و شاخصهای کوادراتی شامل موریسیتا، استاندارد شده موریسیتا، گرین، نسبت واریانس به میانگین و لوید بودند. یافتههای حاصل از پژوهش نشان دادند که در منطقة اول با توجه به شاخصهای ابرهارت، هاینز، پیلو، موریسیتا، C ، نزدیکترین همسایه، پراکنش و موریسیتا الگو تصادفی و بر اساس شاخص جانسون زایمر کپهای است. شاخصهای گرین و لوید نیز الگو را تصادفی مایل به کپهای نشان دادند. در منطقة دوم تمامی شاخصها به استثنای شاخصهای هاپکینز و جانسون زایمر الگو را کپهای نشان دادند. از برآیند این روشها، الگوی پراکنش تاغ در منطقه سیاهکوه از تصادفی مایل به کپهای در مناطق هموار تا کپهای در کوهپایهها ارزیابی میگردد. همچنین بهترین شاخصها برای تعیین الگوی پراکنش تاغ مربع تی و هولگیت ارزیابی شدند. بین شاخصهای مبتنی بر کوادرات نیز شاخص موریسیتا بهتر از سایرین توانست الگوی پراکنش واقعی را تشخیص دهد.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Effects of Recycling Periods on Physical and Mechanical Properties of CMP and NSSC Pulpsتاثیر تکرار دفعات بازیافت بر خواص فیزیکی و مکانیکی خمیرکاغذهای CMP وNSSC4874963052610.22059/jfwp.2013.30526FAفهیمهمیرزازاد1 کارشناس ارشد علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانمحمدآزادفلاح2 استادیار، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایران0000-0001-7576-3991یحییهمزه3 دانشیار، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایران0000-0001-5237-9866Journal Article20150214The effect of recycling on physical properties of lignin rich chemimechanical pulp (CMP) and neutral sulfite semi-chemical (NSSC) pulp was evaluated. The pulps were exposed to recycling treatment for three times without any further refining and the fines were conserved. The results indicated that some physical properties like tensile strength, tensile energy adsorption (TEA), burst strength, apparent density and compression strength were decreased by recycling due to hornification followed by loss in fiber flexibility and swelling which give rise to interfiber bonding loss. However the opacity and light scattering coefficient presented gain through recycling. Besides, the bending stiffness, air permeability and roughness increased due to recycling. The observations generally indicated that the CMP and NSSC pulps behavior under recycling is much similar to that of chemical pulp rather than mechanical pulps.در این تحقیق اثر تکرار دفعات بازیافت بر ویژگیهای فیزیکی خمیرکاغذ های لیگنیندار سولفیت خنثی نیمه شیمیایی (NSSC) و خمیرکاغذ شیمیایی- مکانیکی (CMP) ارزیابی شد. به این منظور خمیرکاغذهای مورد نظر بدون انجام پالایش بیشتر و با حفظ نرمه سه بار تحت فرآیند بازیافت قرار گرفتند. نتایج نشان داد که برخی از خواص هر دو خمیرکاغذ نظیر مقاومت به کشش، جذب انرژی کششی، مقاومت به ترکیدن، مقاومت فشاری و دانسیته ظاهری با افزایش دفعات بازیافت کاهش مییابند که این امر به دلیل استخوانی شدن، کاهش انعطافپذیری و کاهش واکشیدگی الیاف است که منجر به کاهش پیوندهای بین لیفی میگردد. با وجود این ازخواص نوری اندازهگیری شده، ماتی و ضریب پخش نور کاغذهای تهیه شده از خمیر CMP و NSSC با بازیافت روند افزایشی داشته است. بهعلاوه، زبری سطح، سفتی خمشی و نفوذپذیری در برابر هوا در اثر بازیافت روند افزایشی داشتهاند. بطورکلی نتایج تحقیق نشان میدهد رفتار خمیرکاغذهای CMPو NSSC در طی بازیافت مشابه رفتار خمیرکاغذهای شیمیایی میباشد.دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200865420130219Flower and Pollen Morphology Variations in Tilia spp. Populations in Hyrcanain Forestsتنوع ریختی گل و دانه گرده در جمعیتهای نمدار جنگلهای هیرکانی4975083052710.22059/jfwp.2013.30527FAحامدیوسف زادهدانش آموخته دکتری، گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، ایرانمسعودطبری کوچسرایی2 دانشیار، گروه جنگلداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، ایراناباصلت حسینزاده کلاگرحسینزاده کلاگر3 دانشیار، گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه مازندران، ایرانعلیستاریان4 استادیار، گروه جنگلداری، مجتمع علوم کشاورزی و منابع طبیعی گنبد، ایرانمصطفیاسدی5 استاد، موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، ایرانJournal Article20140928Diversity in flower and pollen morphological traits was assessed in eight Iranian Tilia spp. populations. Flower samples were taken from 6 to 15 individuals in each population, with at least 100 m distance from each other. The results revealed that among the populations, the width of bract and peduncle had significant differences (p<0.005), but differences in length of bracts and pedicel were not significant. The lower altitude populations (1500 m a.s.l). Two style types including pubescence and glabrous style were recognized for the genus Tilia in these forest habitats. Pollen grain was medium size and oblate. Pollen of Hyrcanian,s Tilia has three very short oval furrows (except, some trees with 4 furrows in Asalem populations). There was a meaningful difference in the pollen sculpture of mountain populations (Bandbon and Dalir) compared to other populations. Also, only pubescence style and sparse stellate trichome were found on bracts of Bandbon population. In conclusion, polar and equatorial axes showed maximum variations and based on investigated traits, Bandbon population is different from other populations.به منظور آگاهی از سطح تنوع ژنتیکی، ریختشناسی گل و دانه گرده درختان نمدار، هشت رویشگاه در سطح جنگلهای هیرکانی مورد ارزیابی قرار گرفت. از هر رویشگاه، 6 تا 15 پایه به فواصل حداقل 100 متر از یکدیگر انتخاب، و نمونه گل از آنها تهیه شد. نتایج حاکی از تفاوت معنیدار عرض برگه گلآذین و پایک میوه در بین جمعیتهای مختلف بود، در حالی که دمگل، طول برگه گلآذین و طول دم برگه گلآذین تفاوت معنیدار با یکدیگر نشان ندادند. طول دم گلآذین در جمعیتهای واقع در ارتفاعات پایینتر از 1200 متر از سطح دریا بلندتر از جمعیتهای ارتفاعات بالاتر از 1500 متر از سطح دریا است. علاوه بر این، دو نوع خامه شامل کرکدار و بدون کرک در رویشگاههای مورد مطالعه شناسایی شد. دانه گرده نمدار از نظر شکل در طبقه تقریبا کروی و از نظر اندازه در گروه متوسط قرار گرفت. به استثنای جمعیت اسالم که در برخی از پایههای آن، حدود 25 درصد گردهها چهار حفرهای بودند در سایر جمعیتهای مورد مطالعه، دانههای گرده دارای سه حفره بودند. آرایش سطح دانه گرده در برخی از جمعیتها به ویژه جمعیتهای بندبن و دلیر (بالای 2000 متر از سطح دریا) به دلیل وجود رگههایی در سطح آن کاملا متفاوت با سایر جمعیتها بود. همچنین تنها، در رویشگاه بندبن کرکهای ستارهای بسیار پراکنده روی برگه گلآذین درختان این رویشگاه مشاهده شد.