دانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Performance and Sensitivity of the Delphi and AHP Decision Making Methods to the Response of Experts in Natural Resources Researchعملکرد و حساسیت روشهای تصمیمگیری دلفی و AHP به پاسخ گروههای تصمیمگیری در پژوهشهای منابع طبیعی1731865153910.22059/jfwp.2014.51539FAالیاسحیاتیدانشجوی دکتری علوم جنگل، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایراناحسانعبدیاستادیار گروه جنگلداری و اقتصاد جنگل، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0002-3382-7683باریسمجنونیاناستاد گروه جنگلداری و اقتصاد جنگل، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانمجیدمخدوماستاد گروه جنگلداری و اقتصاد جنگل، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانJournal Article20120209In order to achieve a sustainable management and development of natural resources, a set of technical, eco-social, environmental and ecological criteria must be considered in the planning process. An appropriate model is therefore needed to address all the criteria mentioned above, in the decision making process and finally provide a reliable result. In the last few years, analytical hierarchical processes were used increasingly in natural resources research. The question is, can the method be used in such research and would the output be applicable? Delphi and AHP methods were used to conduct a multi-criteria based forest road planning. The order of ranked criteria in both methods were investigated and compared. According to the obtained data from participants different ratings for the criteria in the two different methods were recognized. However, average rating (overall weight of each criterion) showed that the four most important criteria out of the eight criteria were ranked in the same order in these two methods, but the priority levels 5, 6, 7, and 8 were ranked differently in the two methods. According to the results, variances among the experts during the Delphi process were noticeably reduced because it is performed in three rounds so that it can lead to a consensus within the panel of experts. However, results of performing AHP showed that this method is so sensitive to the experts’ responses, thus the output cannot be easily used in practice. Therefore, researcher should care more when using this method or its output and, similarly, experts when rating criteria by this method.برای مدیریت و برنامهریزی صحیح و توسعه در هر بخش از منابع طبیعی، باید عوامل مختلفی را از نظر فنی، اقتصادی ـ اجتماعی، محیط زیست، و اکولوژیک مدنظر قرار داد. بدین سبب، مدلی که این معیارها را در فرایند تصمیمگیری بهکار بگیرد و نتایج مطمئنی ارائه بدهد، ضروری خواهد بود. از روشهایی که در سالهای اخیر در چنین مطالعاتی مورد توجه پژوهشگران در داخل کشور قرار گرفته فرایند تحلیل سلسلهمراتبی است. اما اینکه آیا این فرایند میتواند مدلی مطلوب در چنین مطالعاتی باشد و اینکه نتایج حاصل از آن تا چه حد قابلیت استفاده در مرحلۀ اجرا را دارد، خود نیاز به بررسی و مطالعۀ جداگانهای دارد. بنابراین، در این پژوهش که با هدف ارزیابی چندمعیاری شبکۀ جادههای جنگلی صورت گرفته، از دو روش مختلف ارزیابی، یعنی روش دلفی و روش AHP، استفاده شد تا نحوۀ اولویتبندی معیارها از سوی کارشناسان در دو روش مقایسه شود. نتایج این مطالعه نشان داد که اکثر کارشناسان این مطالعه نظرهای متفاوتی (در رابطه با اولویتبندی و میزان اهمیت معیارها) را در دو روش مختلف ارائه دادند. همچنین نتایج حاصل از میانگینگیری و تلفیق امتیازها در دو روش نشان داد که ترتیب اولویتهای مربوط به 4 معیار اول از 8 معیار تعیینشده در دو روش همخوان بوده و ترتیب سایر اولویتها در این دو روش متفاوت بوده است. طبق نتایج این مطالعه، اختلاف نظر در بین کارشناسان در روش دلفی بهدلیل تکرار دورهای مطالعه و تکیه بر اصل توافق جمعی، در مرحلۀ پایانی این روش بهطور چشمگیر کاهش یافت. اما در رابطه با روش AHP نتایج نشان داد که حساسیت اجرای این روش به پاسخهای کارشناسان بسیار بوده که ضرورت دقت بیشتر پژوهشگران در استفاده از این روش و استفاده از نتایج این روش در عمل و همچنین توجه بیشتر کارشناسان در هنگام وزندهی را میطلبد.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51539_2a3471272e2961bf4d9d172aba5f3351.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Capability and Costs of Motor-manual Delimbing and Bucking (Case Study: Kheyrud Forest)تولید و هزینۀ عملیات سرشاخهزنی و بینهبری با ارهموتوری (مطالعۀ موردی: جنگل خیرود)1871995154010.22059/jfwp.2014.51540FAمقدادجورغلامیاستادیار گروه جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0003-3676-278Xباریسمجنونیاناستاد گروه جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایراننصرت ا...ضرغامدانشیار گروه جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانJournal Article20120219Tree felling, delimbing and bucking includes all activities undertaken to fell standing trees and prepare them for extraction. The study was conducted in <em>Gorazbon</em> district in the <em>Hyrcanian</em> forests. In this study, the objectives were to discover the special characteristics in the time consumption of manual tree delimbing and bucking, productivity and costs, and develop regression model. The continuous time study was conducted with professional operators for chain-saw delimbing and bucking and the cycles were broken down into time elements. Tree delimbing time of working crew is the most time-consuming element in delimbing and bucking, followed by bucking and rest and meal time. The operational and personal delay is the most time-consuming delay time in tree delimbing and bucking. Result showed that time consumption for delimbing and bucking was increased with increasing diameter. Labor costs accounted for 37% of the hourly cost while only 1.5% was related to machine cost. A significant linear relationship was found between delimbing and bucking cycle time and diameter. Productivity of chainsaw delimbing and bucking was increasing related to tree DBH as power. The costs of chainsaw delimbing and bucking with and without delay time were 203710 and 179796 Rial/m<sup>3</sup>, respectively. The cost of delimbing and bucking was increased as simple exponential equation when DBH of harvested tree was decreased. However, the unit delimbing and bucking cost for chainsaw operation decreased as tree size increased. Total delimbing and bucking cycle time without delay averaged 25.31 minutes and with delay time were averaged 22.34 minutes. <br /> <br /> سرشاخهزنی و بینهبریِ تنه شامل تمام فعالیتهای انجامگرفته برای آمادهکردن تنۀ قطعشده برای چوبکشی است. این تحقیق در سری گرازبن جنگل آموزشی ـ پژوهشی خیرود انجام شده است. اهداف این تحقیق، دستیابی به خصوصیات ویژه و اندازهگیری زمان سرشاخهزنی و بینهبری تنۀ درخت، تولید، هزینه، و بهدستآوردن مدل رگرسیونی زمان کار با ارهموتوری است. مطالعۀ زمانی پیوسته برای اندازهگیری زمان انجام گرفت و یک دوره کار به اجزای تشکیلدهندۀ آن تقسیم شد. زمان سرشاخهزنی بیشترین زمان تشکیلدهندۀ یک دوره کار بود و بعد از آن بهترتیب زمان بینهبری و زمان صرف غذا و استراحت کارگران قرار دارند. تأخیر اجرایی و شخصی بیشترین زمان تأخیرها را شامل میشود. نتایج نشان داد که زمان سرشاخهزنی و بینهبری تنۀ درخت با افزایش قطر افزایش مییابد. هزینههای کارگری و هزینۀ ثابت ماشین بهترتیب 37 و 5/1 درصد هزینههای ساعتی را تشکیل میدهند. بین زمان خالص زمان سرشاخهزنی و بینهبری تنۀ درخت و قطر درخت رابطۀ خطی معنیداری وجود دارد. با افزایش قطر، تولید و هزینۀ سرشاخهزنی و بینهبری تنه بهصورت رابطۀ توانی افزایش مییابد. همچنین، هزینۀ واحد تولید با احتساب زمانهای تأخیر و بدون آن، برای زمان سرشاخهزنی و بینهبری بهترتیب برابر 203710 و 179796 ریال بر متر مکعب بهدست آمد. هزینۀ واحد تولید چوب سرشاخهزنی و بینهبریشده با افزایش قطر کمتر میشود و بهصورت یک تابع توانی کمشونده است. بهطور میانگین، هر دوره کار سرشاخهزنی و بینهبری 31/25 دقیقه زمان میبرد که 34/22 دقیقۀ آن را زمان خالص تشکیل میدهد.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51540_5d5f19ff38b5e0d3bf06701e5fe1fa64.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Potential of MODIS Images and Contextual Algorithm for Active Fire Detection in the Zagross Forests, West of Iranکارایی تصاویر سنجندة MODISو الگوریتم جهانی کشف آتش برای شناسایی آتش فعال در جنگلهای زاگرس2012135154110.22059/jfwp.2014.51541FAفرخپورشکوری اله دهدانشجوی دکتری جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج، ایرانعلی اصغردرویش صفتاستاد دانشکدۀ منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0002-4742-1799فرهادصمدزادگاناستاد دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران، تهران، ایرانپدرامعطارددانشیار دانشکدۀ منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج، ایرانJournal Article20120810Moderate Resolution Imaging Spectroradiometer (MODIS) have been widely used for active fire detection in the world as the specific channels used for the fire detection have made the MODIS images applicable. The main objective was to explore the capability of MODIS images for active fire detection in the Zagross forests using the MODIS contextual algorithm. The study was performed in the Marivan forests located in the Zagross forests, west of Iran. Details of 20 reference fires occurred in the study areas were acquired and imported to GIS. MODIS images of fire days as well as the previous and past days of fires were collected. The Aqua images were obtained from the L<sub>1B</sub> level, which was suitable for using in this algorithm whereas Terra images were obtained from PDS format and then preprocessed to the L<sub>1B</sub>. MODIS images were processed for active fire detections using MODIS contextual algorithm. MODIS active fire detections were compared with reference fires. The results revealed that six reference fires were found. In addition, four fires were detected by images not included in the 20 reference fires. Finding the location of these four fires on the 1:25000 topographic maps showed that they have happened in urban areas. The shorter duration and lower temperature of fires during the data acquisition was probably the main reason in failing fire detection. Thirty percent of all reference fires were detected which may help to prevent more losses. It can be concluded that MODIS images provide a valuable source of information concerning the fire activity in the Zagross forests; however, the contextual algorithm was not successful in the detection of forest fires. We recommend that MODIS contextual algorithm can be used in the Zagross forests, however, complementary research, should be carried out for development a regional fire detection algorithm in this area.تصاویر سنجندة MODIS برای شناسایی آتش فعال بهصورت گسترده در دنیا استفاده میشوند. اختصاص باندهایی خاص برای انجام این کار، این سنجنده را متمایز کرده است. از آنجا که هرساله آتشسوزیهای زیادی در جنگلهای غرب ایران اتفاق میافتد، این مطالعه با هدف بررسی پتانسیل تصاویر سنجندة MODIS و همچنین الگوریتم جهانی کشف آتش در جنگلهای اطراف شهرستان مریوان انجام شد. مشخصههای 20 مورد آتشسوزی، که در سال 1389 در این منطقه رخ داده بود، بهعنوان واقعیت زمینی دریافت و به نقشهای نقطهای تبدیل شد. تصاویر سنجندة MODIS از دو ماهوارة Terra و Aqua در روز آتشسوزی و روزهای قبل و بعد از آن دریافت شد. این تصاویر در سطح تصحیحات L1B برای استفاده در الگوریتم یادشده مناسباند. تصاویر ماهوارة Aqua در این سطح و تصاویر ماهوارة Terra در فرمت خام دریافت و با پردازشهای اولیه به سطح L1B تبدیل شد. تصاویر با الگوریتم جهانی کشف آتش تحلیل و بررسی شدند. با مقایسۀ آتشهای شناساییشده از تصاویر با واقعیت زمینی، مشخص شد که 6 مورد از آتشها با وسعت کم، شناسایی شدهاند. علاوه بر این، 4 سلول آتش دیگر روی تصاویر شناسایی شدند که قبلاً گزارش نشده بودند. با بررسی نقشههای منطقه مشخص شد که موقعیت این چهار نقطه در مناطق شهری است. از دلایل مهم شناسایی نشدن تمامی آتشها در این مناطق، میتوان به عدم حرارت کافی آنها در هنگام اخذ گذر ماهواره اشاره کرد. 30 درصد آتشها شناسایی شدند که کشف همین مقدار نیز میتواند در جلوگیری و کاهش خسارتها تأثیرگذار باشد. تصاویر سنجندة MODIS پتانسیل بالقوه خوبی در شناسایی آتشها در جنگلهای ناحیة رویشی زاگرس دارند، اما با استفاده از الگوریتم جهانی کشف آتش درصد شناسایی آتشها پایین است. بنابراین، پیشنهاد میشود امروزه از این تصاویر و الگوریتم یادشده در پایش این ناحیه استفاده شود و تحقیقهای تکمیلی برای بهبود الگوریتم متناسب با شرایط این ناحیة رویشی انجام شود.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51541_6297fc840cb2e279712d4fe0087ba6a7.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823The Classification of Persistent and Transient Soil Seed Bank in Populus Caspica Protected Area, Noor Forest Parkطبقهبندی بانک بذر خاک پایدار و موقتی جنگل حفاظتشدۀ سفید پلت پارک جنگلی نور2152315154210.22059/jfwp.2014.51542FAاعظمنوراییکارشناس ارشد جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران0009-0000-4728-044Xامیداسماعیل زادهاستادیار گروه جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران0000-0002-7111-1985سید غلامعلیجلالیدانشیار گروه جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایرانJournal Article20120609The aim of this research is to classification of soil seed bank in<em> Populus Caspica</em> Protected Area. The study of above ground vegetation and soil seed bank were carried out with Braun-Blanquet and seedling emergence method respectively. Results showed that size of soil seed bank in upper layer (713 seeds per m<sup>2</sup>) were significantly lower than depth layer (1163 per m<sup>2</sup>) but species richness from 42 to 28 species were reduced with increasing the soil depth. The result also showed that based on the whole plants from the region (65 species) only 35 species were classified in the persistent soil seed bank. Generally, we are concluded main, late-successional, species have not the ability to producing persistent soil seed bank, so the restoration of extant vegetation cannot rely on the soil seed bank in case of the overall habitat is destroyed.این مطالعه طرح طبقهبندی بانک بذر خاک جنگل حفاظتشدۀ سفید پلت پارک جنگلی نور را ارائه میدهد. مطالعۀ پوشش گیاهی و بانک بذر خاک بهترتیب به روش براون ـ بلانکه و روش کشت گلخانهای انجام شد. نتایج نشان داد اندازۀ بانک بذر خاک از 713 عدد بذر در متر مربع در لایۀ اول به 1163 عدد بذر در متر مربع در لایۀ دوم افزایش یافت، اما غنای گونهای از 42 گونه به 28 گونه کاهش یافت. از کل 65 گونۀ شناساییشده، فقط بذور تعداد 35 گونه در بخش دائمی بانک بذر خاک منطقه حضور یافتند. بهطور کلی، نتایج این تحقیق تصریح میکند با توجه به اینکه گونههای اصلی منطقه توانایی تشکیل بانک بذر خاک دائمی را ندارند، بنابراین، قابلیت بازیابی پوشش گیاهی کنونی منطقه پس از تخریب کلی آن با تکیه بر بانک بذر خاک مقدور نیست.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51542_f549fef5831b6b3a9eaa311c2681bea0.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823The Study of Qualitative, Quantitative Characteristics of Traditional Poplar (Populus alba and Populus nigra) Plantations in Western Esfahan Provinceبررسی مشخصههای کمّی و کیفی درختان کبوده شیرازی (Populus alba L.) و تبریزی (Populus nigra L.) در تودههای دستکاشت غرب استان اصفهان2332445154310.22059/jfwp.2014.51543FAسهیلسهیلی اصفهانیکارشناس ارشد مهندسی منابع طبیعی، گرایش جنگلداری، دانشکدۀ منابع طبیعی ساری، ساری، ایراناصغرفلاحدانشیار گروه جنگلداری، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ساری، ایرانJournal Article20130507In order to study the qualitative, quantitative characteristics of a pure common <em>Populus alba</em> stand in Polkalleh & a mixed stand of <em>Populus alba</em> & <em>Populus nigra</em> in Karchegan, two 30-year-old stands were selected with a plantation interval ( spacing) of 2.5 × 1.5 m in each of which 30 pcs of 2 are samples were randomly selected. In each sample pc all the trees diameters were measured using a diameter gage tape and relevant heights were measured using a Sonto gradiometer. The measurement results of quantitative variables showed that average diameter for the pure <em>Populus alba</em> stand 26.36 cm, for the mixed stand of <em>Populus alba & Populus nigra</em> 22.02 cm, for the <em>Populus alba</em> trees in the mixed stand 22.44 cm and for the <em>Populus nigra</em> trees in the mixed stand 20.98 cm obtained. Also the average height for the pure <em>Populus alba</em> stand 23.09 m, for the mixed stand of <em>Populus alba & Populus nigra</em> 21.05 m, for the <em>Populus alba</em> trees in the mixed stand 21.31 m and for the <em>Populus nigra</em> in the mixed stand 20.42 m calculated. Average volume for the pure <em>Populus alba</em> stand 679.06 m<sup>3</sup>/hectare and for the mixed stand of <em>Populus alba & Populus nigra</em> 679.06 m<sup>3</sup>/hectare obtained of which 323/81 m<sup>3</sup>/hectare for the <em>Populus alba</em> trees and 106.24 m<sup>3</sup>/hectare for the <em>Populus nigra</em> trees respectively. According to the results, quantitative and qualitative characteristics of pure <em>Populus alba</em> stand is in a better situation than than the mixed stand of <em>Populus alba & Populus nigra.</em>برای بررسی مشخصههای کمّی و کیفی، تودة خالص کبوده شیرازی در منطقۀ پل کله و تودة آمیختۀ کبوده شیرازی و تبریزی در منطقة کرچگان که هر دو توده ۳٠ ساله و دارای فاصلۀ کاشت 5/۱×5/۲ متر بودند انتخاب شدند. در هریک از تودهها ۳٠ قطعه نمونۀ ۲ آری بهصورت تصادفی انتخاب شد. در هر قطعه نمونه قطر تمامی درختان با استفاده از نوار قطرسنج و ارتفاع تمامی درختان با استفاده از شیبسنج سونتو اندازهگیری شد. نتایج اندازهگیری متغیرهای کمّی نشان داد که میانگین قطر برای تودة خالص کبوده شیرازی ۳۶/٢۶ سانتیمتر، برای تودة آمیختۀ کبوده شیرازی و تبریزی ٠٢/٢٢ سانتیمتر، برای درختان کبوده شیرازی در تودة آمیخته ۴۴/٢٢ سانتیمتر، و برای درختان تبریزی در تودة آمیخته ۹٨/۲٠ سانتیمتر بهدست آمد. همچنین، میانگین ارتفاع برای تودة خالص کبوده شیرازی ٠۹/٢۳ متر، برای تودة آمیختۀ کبوده شیرازی و تبریزی ٠۵/٢۱ متر، برای درختان کبوده شیرازی در تودة آمیخته ۳۱/٢۱ متر، و برای درختان تبریزی در تودة آمیخته ۴٢/٢٠ متر محاسبه شد. میانگین حجم برای تودة خالص کبوده شیرازی ٠۶/۶۷۹ متر مکعب در هکتار و برای تودة آمیختۀ کبوده شیرازی و تبریزی ٠۶/۴۳٠ متر مکعب در هکتار بهدست آمد که از این مقدار ٨١/۳٢۳ متر مکعب در هکتار مربوط به درختان کبوده شیرازی و ٢۴/۱٠۶ متر مکعب در هکتار مربوط به درختان تبریزی بود. با توجه به نتایج، تودة خالص کبوده شیرازی از نظر ویژگیهای کمّی و کیفی در وضعیت بهتری در مقایسه با تودة آمیختۀ کبوده شیرازی و تبریزی قرار داشته است.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51543_745cace1758bbb78549de2a8e0098541.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Effect of Elevation on Quantitative and Qualitative Characteristics of Lime Trees in Shafaroud Basin of Guilan Provinceتأثیر عامل ارتفاع از سطح دریا بر خصوصیات کمّی و کیفی نمدار در جنگلهای شفارود گیلان2452535154410.22059/jfwp.2014.51544FAمحمدشیخکانلوی میلاندانشجوی کارشناسی ارشد جنگلداری دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعهسرا، ایرانایرجحسن زاد ناورودیاستادیار، عضو هیئت علمی گروه جنگلداری دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعهسرا، ایرانمحمد رسولنظری سندیدانشجوی کارشناسی ارشد جنگلداری دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعهسرا، ایرانبهزادبخشنده ناوروددانشجوی دکتری جنگلداری دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانJournal Article20130514In order to study the effect of elevation on quantitative and qualitative characteristics of the humid forests of Guilan Shafaroud, series 17, 16 and 7 were selected that fall in to three height classes; class 1 (less than 500 m), class 2 (500 – 1000 m) and class 3 (1000 – 1600 m). In height class 1, 2 and 3 sample plots were determined as 4, 15 and 20 respectively and each sample plot was 0.1 ha and characteristics of species, total height, crown symmetry, crown diameter, canopy cover, and diameter at breast height, regeneration status of the species and percent of species mixture in each site were calculated. The results showed that there are maximum density of lime in the elevation range of 600 - 1000 m from Height above sea level and extends to the northern and eastern slopes. Also, symmetry of the crown, regeneration status and canopy cover survey of trees showed that broad and symmetrical crowns ranged from 400 - 800 m, utmost regeneration density belong to height class 1, 2 and the height class 2 with %85 have maximum canopy cover. The distribution of trees in diameter classes revealed that forest under study has irregular uneven-aged structure and the irregularity of the curve also shows the ravages during different stages of growth. The overall, habitat of class 1 in Shafaroud forests, determine the most suitable habitat for lime trees. برای بررسی تأثیر عامل ارتفاع از سطح دریا بر روی خصوصیات کمّی و کیفی نمدار در جنگلهای شفارود گیلان، سریهای 17، 16، و 7 بهترتیب در کلاسههای ارتفاعی پایینبند (کمتر از500 متر)، میانبند (500 تا 1000 متر)، و بالابند (1000 تا 1600 متر از سطح دریا) انتخاب شدند. در کلاسة ارتفاعی بالابند 4 قطعه نمونه، میانبند، 15 قطعه نمونه، و پایینبند، 20 قطعه نمونه، هرکدام به مساحت 1/0 هکتار انتخاب شدند و مشخصههای نوع گونه، ارتفاع کل، تقارن تاج، قطر تاج، درصد تاج پوشش، قطر برابر سینه، وضعیت زادآوری، و درصد آمیختگی گونهها در هریک از قطعات نمونه اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که حداکثر تراکم نمدار در کلاسة ارتفاعی 600 تا 1000 متر از سطح دریا و در دامنههای شمالی و شرقی گسترش یافته است. بررسی تقارن تاج، زادآوری، و درصد تاج پوشش درختان نیز نشان داد تاجهای گسترده و متقارن در کلاسة ارتفاعی 400 تا 800 متر، بیشترین تراکم زادآوری در رویشگاههای پایینبند و میانبند و رویشگاه میانبند با 85 درصد، حداکثر تاج پوشش را دارد. نمودار تعداد در کلاسة قطری گونة نمدار آشکار کرد جنگل مورد مطالعه جنگل ناهمسال نامنظم است و بینظمی موجود روی منحنی نیز میزان نابسامانی در طول مراحل مختلف رویشی را نشان میدهد. بهطور کلی، رویشگاه میانبند در جنگلهای شفارود رویشگاهی مناسب برای نمدار تشخیص داده شد.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51544_95fb0322c63da617ace6dde666e189ad.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Relationship between Ecological Species Groups and Environmental Factors in Protected Area of Denaرابطة بین گروه گونههای اکولوژیک با عوامل محیطی در منطقة حفاظتشدة دنای غربی2552695154510.22059/jfwp.2014.51545FAسیدمعین الدینزمانیدانشجوی کارشناسی ارشد جنگلداری دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایرانرقیهذوالفقاریعضو هیئت علمی دانشکدة کشاورزی و پژوهشکدة منابع طبیعی دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران0000-0003-3467-5447سهرابالوانی نژادعضو هیئت علمی دانشکدة کشاورزی و پژوهشکدة منابع طبیعی دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایرانJournal Article20130608Today, determination of the ecological species groups for current and future situation of forest and its relationship with environmental factors is necessary for forest management. For this purpose, 50 plots were established in altitude range of 2091- 2811 meters above sea level and 600 hectare in protected area of western Dena. Four ecological groups was identified Using Twinspan analysis that altitude, slope and EC were effective in separation of groups. The second group with most grass cover located in low slope that soil conditions of it was best. But fourth group with <em>Juniperus polycarpos, Ferulago angulata</em> indicator species had unsuitable environmental conditions. In the first group, <em>Pistacia atlantica</em> was indicator species and this group had lowest altitude and highest lime and tree cover of oak. Also, results showed that classification of vegetation can up to 80 percent separately habitats accurately. So, these researches can help to identify of ecological niche of species and to understand of habitats situation. امروزه، تعیین گروه گونههای اکولوژیک برای بررسی وضعیت کنونی و آیندة جنگل و ارتباط آن با عوامل محیطی از ضرورتهای مدیریت جنگل است. بدینسبب، تعداد 50 پلات 450 متر مربعی در دامنة ارتفاعی 2091ـ2811 متر از سطح دریا و وسعت 600 هکتار در منطقة حفاظتشدة دنای غربی پیاده شد. چهار گروه گونة اکولوژیک با استفاده از آنالیز TWINSPAN در منطقه شناسایی شد که ارتفاع از سطح دریا و شیب و شوری خاک در تفکیک گروهها مؤثر بودند. گروه دوم با داشتن بیشترین درصد پوشش علفی و واقعشدن در شیب پایین دارای بهترین شرایط خاکی بود. اما گروه چهارم با گونة شاخص ارس و جاشیر نامساعدترین شرایط محیطی را داشت. در گروه اول نیز بنه گونة شاخص بود که این گروه دارای کمترین ارتفاع و بیشترین میزان آهک و درصد پوشش درختی بلوط بود. نتایج نشان داد که طبقهبندی پوشش گیاهی میتواند رویشگاهها را تا 80 درصد تفکیک کند. بنابراین، چنین مطالعاتی علاوه بر شناسایی آشیان اکولوژیک گونهها، برای پیبردن به وضعیت رویشگاهها نیز کمک میکند.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51545_5c49dd926a385ff4e55fe832be4bae9c.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Characterization of Cellulose Reinforced Polylactic Acid Solution Cast Nanocompositeبررسی ویژگیهای نانوچندسازههای تهیهشده از پلیلاکتیک اسیدِ تقویتشده با نانوالیاف سلولزی2712825154610.22059/jfwp.2014.51546FAعلیعبدالخانیاستادیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0001-8669-3722جابرحسینزادهدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0009-0005-7599-9001سحابحجازیاستادیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0003-1986-1794Journal Article20131005Polylactic acid based Biodegradable nanocomposites reinforced with acetylated nanocellulose were fabricated with solution casting procedure. The nanocomposites were prepared by adding 1, 3 and 5% nanofiber loadings. The microstructure, physical, mechanical and thermal properties of the prepared nanocomposites were investigated. Scanning electronic microscope (SEM) analysis of the composites confirmed the uniform distribution of nanoparticles within the matrix at low percentages. According to water vapor barrier test results, acetylated fibers did not improve the permeability of the prepared composites. Tensile strength (elongation) of nanocomposites had improved significantly by reinforcing with nanofibers due to the good dispersion of nanofibers at 1 and 3 percent, while the increase of nanofiber led to an aggregation and a brittle film with increased modulus of elasticity. Reinforcing effect of nanocellulose caused an increase in glass transition and melting temperature of the composites. However, the thermal behavior of nanocomposite and pure PLA films showed a very similar pattern.نانو کامپوزیتهای زیست تخریبپذیر بر پایة پلیلاکتیک اسید، تقویتشده با نانو الیاف سلولز استیله شده و با روش قالبریزی حلال و در فاز محلول ساخته شدند. نانو الیاف در سه سطح 1 ،3 و 5 درصد وزن فیلم اضافه شد. ریزساختار، بازدارندگی، همچنین خواص مکانیکی، فیزیکی و حرارتی نانوکامپوزیتها مطالعه شد. ریزنگارههای میکروسکوپ الکترونی توزیع یکنواخت نانوذرات در ماتریس پلیمر در درصدهای کم را نشان داد و نتایج آزمونهای دیگر را تأیید کرد. نتایج حاصل از نفوذپذیری آزمونهای بخار آب نشان داد که استفاده از نانوالیاف استیله آثار قابل توجهی در نفوذپذیری فیلم نداشت. با توجه به پراکنش خوب نانو الیاف در سطح 1 و 3 درصد خواص کششپذیری (افزایش طول) نانو کامپوزیت بهبود قابل توجهی داشت ولی با افزایش درصد نانو الیاف، تجمع بین الیاف زیاد شد و نانو کامپوزیت از حالت پلاستیکی خارج و تبدیل به مادهای سخت و شکننده میشود. این امر باعث افزایش قابل توجه در مدول الاستیسیته میشود. اثر تقویتکنندگی نانوالیاف در ترکیب با پلیلاکتیک اسید باعث افزایش کمی در دمای گذر شیشهای و درجه حرارت ذوبشدن شد. با این حال، رفتار حرارتی فیلمهای نانوکامپوزیتی الگوی بسیار مشابه به فیلم PLA خالص را نشان میدهد.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51546_8010a629e7cbe0ea9081260d80fbc165.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Investigation of Possibility of Using Lignocellulosic Materials and Nano Alominum Oxide in Manufacture of Brake Liningبررسی امکان استفاده از مواد لیگنوسلولزی در ساخت لنت ترمز اتومبیل و اثر نانو آلومینا بر ویژگیهای آن2832945154710.22059/jfwp.2014.51547FAآیدامعزی پورکارشناس ارشد صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانمحمدلایقیاستادیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانقنبرابراهیمیاستاد گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانبابکاکبریکارشناس بخش تحقیقات شرکت ساپکو (طراحی مهندسی و تأمین قطعات ایران خودرو)، تهران، ایرانJournal Article20110409In the present study, development of new asbestos-free brake pad using lingo-cellulosic fibers and nano aluminum oxide particles was investigated. Variable factors were the type of lignocellulosic materials (Jute, bagass and rice husk) and the size of aluminum particles (nano and micron). These newly formulated brake pads have been tested under the grey cast iron disc. Friction coefficient and wear rate and thermal expansion were examined. Results showed that brake pads made from jute fibers and nano alumina have the best shear strength properties and the highest shear strength was obtained by using of rice husk and micro alumina. Also the best friction coefficient was about the manufactured linings by bagass fhbers and nano alumina and the lowest wear rate was observed in the linings made of rice husk and micro alumina. Results showed that brake pads made from Lignocellulosic fibers have desirable properties in comparison with standard values. Therefore using of this material in manufacture of brake lining is possible and properties of the linings made of nanoaumina were improved.در این پژوهش امکان استفاده از الیاف مواد لیگنوسلولزی در ساخت لنت ترمز و اثر اکسید آلومینیوم (آلومینا) بر ویژگیهای آن بررسی شد. عوامل متغیر این بررسی شامل نوع مادة لیگنوسلولزی (کنف، باگاس، و پوستة شالی) و ابعاد آلومینا (نانو و میکرون) بود. پس از ساخت نمونههای لنت ترمز دیسکی و انجام آزمونها مطابق استانداردهای مربوطه، نتایج حاصل تحلیل و بررسی شدند. نتایج نشان داد که بهترین مقاومت برشی در دمای محیط، مربوط به نمونههای ساختهشده از کنف و نانو آلومینا بود و بیشترین مقاومت برشی پس از حرارتدادن در دمای 300 درجة سلسیوس، مربوط به لنت ترمز ساختهشده از پوستة شالی و میکرو آلومینا بود. کمترین انبساط حرارتی در نمونههای ساختهشده از پوستة شالی و نانو آلومینا مشاهده شد. همچنین بیشترین ضریب اصطکاک مربوط به لنتهایی بود که در ترکیب آنها از الیاف باگاس و نانو آلومینا استفاده شده بود و کمترین نرخ سایش مربوط به لنت ترمزهای ساختهشده از پوستة شالی و میکرو آلومینا بود. مقایسة نتایج با استاندارد نشان داد که با استفاده از الیاف لیگنوسلولزی میتوان به مقاومت برشی و انبساط حرارتی ویژگیهای سایشی مطلوب در لنت ترمز دست یافت و بنابراین استفاده از این مواد در ساخت لنت ترمز ممکن است.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51547_e4fed7415b4a4cba270d5f4f98da3b68.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Chemical Modification of Cellulose Nanofibers and its Impact on their Hydrophobicity and Dispersibilityاصلاح شیمیایی نانوالیاف سلولزی و تاثیرات آن بر آبگریزی و پراکندگی آنها2953065040210.22059/jfwp.2014.50402FAمهرانباباییفارغ التحصیل کارشناسی ارشد، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانیحییهمزهدانشیار، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0001-5237-9866مهدیجنوبیاستادیار، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانعلیرضاعشوریدانشیار، تهران، سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران، پژوهشکده فناوریهای شیمیایی، تهران، ایرانJournal Article20140221Cellulose nanofibers (CNF) which isolated from wood and non woody plants have attractive advantages comparing with the synthetic fibers, some of the most relevant being the following: low density, renewable sources, biodegradability, availability, and high specific mechanical properties. Recently, the use of CNF in green materials, especially as reinforcement in different polymers has been increased greatly. However, the existence of the hydroxyl groups on the CNF surface leads to high hydrophilicity and limited dispersibility of CNF in non- polar polymers. In this study, the chemical modification has been used to enhance the hydrophobicity and dispersibility of CNF in non-aqueous mediums. Therefore, isolated CNF from Kenaf bast fibers was acetylated with acetic anhydride to obtain acetylated cellulose nanofibers (ACNF). The properties of both acetylated and non-acetylated nanofibers were studied. FTIR analysis was used to confirm the replacement of hydroxyl groups with acetyl groups. The degree of substitution was calculated by using titration method and it was found to be 0.22. XRD analysis indicated crystalinty index of ACNF decreased compared to untreated CNF. The dynamic contact angle measurement showed that the hydrophilic surfaces of CNF become more hydrophobic due to the partial acetylation. In addition, TGA results clearly demonstrated an increase in thermal stability of acetylated nanofibers. The study of the dispersion illustrated that acetylated cellulose nanofibers formed stable, well-dispersed suspensions in both acetone and ethanol.نانوالیاف سلولزی قابل استخراج از گیاهان چوبی و غیرچوبی شامل مزایایی زیادی همچون دانسیتة کم، قابلیت دسترسپذیری بالا، زیستتخریب پذیری، تجدیدپذیری و ویژگیهای مکانیکی مناسبی در مقایسه با فیبرهای مصنوعی میباشند و در سالهای اخیر علاقمندی به استفاده از آنها در چندسازههای سبز، بهویژه بهعنوان تقویتکنندة فاز زمینة پلیمری در نانوچندسازهها افزایش یافته است. حضور گروههای قطبی هیدروکسیل در نانوالیاف سلولزی سبب ایجاد آبدوستی شدید و پراکندگی غیریکنواخت آنها در محیطهای غیرقطبی میشود. هدف از انجام این پژوهش، بهبود پراکندگی و خاصیت آبگریزی نانوالیاف سلولزی با استفاده از اصلاح شیمیایی آنها است. بدین منظور در این تحقیق، نانوالیاف سلولزی حاصل از خمیرکاغذ شیمیایی پوست کنف با انیدرید استیک استیله و اصلاح شدند و خواص آنها مطالعه شد و با نانوالیاف سلولزی بکر مقایسه شد. در بخش نتایج، اصلاح گروههای هیدروکسیل و جایگزینی بخشی از آنها با گروههای استری توسط طیفسنجی FT-IR تایید و درجة استخلاف نانوالیاف سلولزی استیلهشده در شرایط استفادهشده با روش تیتراسیون 22/0 تعیین شد. همچنین، شاخص بلورینگی، زاویة تماس دینامیکی و پایداری حرارتی (TGA) نانوالیاف قبل و بعد از اصلاح بررسی و مقایسه شدند. آنالیز X-Ray کاهش شاخص بلورینگی را پس از انجام اصلاح شیمیایی نشان داد و با توجه به نتایج زاویة تماس، سطوح نانوالیاف از حالت آبدوستی به آبگریزی بیشتر تغییر حالت دادند. بهعلاوه، آزمون TGA افزایش میزان پایداری حرارتی نانوالیافهای اصلاحشده را نشان داد. نهایتا در بررسی پراکنش نانوالیاف در حلالهای آلی اتانول و استون نشان داد که استیلاسیون با درجة استخلاف ایجادشده برای ایجاد پراکندگی بهتر و ماندگارتر نانوالیاف اصلاحشده در محیطهای مذکور مناسب است.https://jfwp.ut.ac.ir/article_50402_87f55b2fabe7a1b819a29ab19551aa24.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Determinants of Modulus of Rupture and Modulus of Elasticity of Particleboards on the basis of Data baseعوامل تعیینکنندة مدول الاستیسیته و مدول گسیختگی تختة خردهچوب بر اساس دادههای اطلاعات پایه3073235154810.22059/jfwp.2014.51548FAعلیبیات کشکولیدانشیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه زابل، زابل، ایران0000-0003-0396-5556Journal Article20130620The MOE and MOR are controlled by production variables of particleboard process. Now, the basic question is which of the particleboard variables is effective on bending strength property? 13 variables of internal scientific resources were measured with 100 repeats. The study steps include the following; liner regression or stepwise, Genetic algorithm, and Artificial Neural Network. The number of effective variables was selected from the output of the stepwise procedure and then modeling of these variables using WinGamma and Mathlab. The number of effective variables in the modulus of elasticity and modulus of rupture are equal to 10 and 9, respectively. As the results of Gamma test shows, effective variables of bending strength are as following: 1. Type of wooden raw material, 2. specific gravity of raw material by simple averaging, 3. specific gravity of raw material by weighted averaging, 4. UF percent, 5. particleboard density, 6,7, and 8. Time, tempreture, and pressure of press. In the other hand, particleboard thickness of MOR and also, percent mixture of wood and non-wood lignocellulosic materials and NH<sub>4</sub>CL percent for MOE are important. Results of Genetic algorithm and Neural Network were showed that some variables can be kept constant and particleboard properties are controlled by these effective variables, but specific gravity of raw material by weighted averaging for MOR and UF percent of MOE have the strongest effect. Result of BFGS Neural Network has shown that mean absolute percent error of MOR and MOE are equal 5.644% and 4.91%, respectively.مقدار مدول الاستیسیته و گسیختگی تختة خردهچوب بر اساس عوامل تولیدی کنترل میشود. حال سؤال اساسی این است که عوامل تعیینکنندة خواص خمشی تختة خردهچوب کداماند؟ دادههای پایة این تحقیق شامل 13 متغیر مشترک اندازهگیریشده با 100 تکرار در منابع علمی معتبر داخلی است. روشهای مدلسازی خطی و مدلسازی غیرخطی آزمون گاما، ام، و الگوریتم ژنتیک و شبکة عصبی برای آزمون سؤال استفاده شد. عوامل تعیینکنندة خواص خمشی تختة خردهچوب شاملِ 1. نوع مواد مصرفی، 2. جرم مخصوص خشک مواد اولیه با میانگینگیری ساده، 3. جرم مخصوص خشک مواد اولیه با میانگینگیری وزنی، 4. مقدار درصد چسب اورة فرمالدئید، 5. جرم مخصوص تختة تولیدی، 6. زمان پرس، 7. دمای پرس، و 8. فشار پرس هستند و به غیر از این عوامل، ضخامت تختة تولیدی برای مدول گسیختگی و نیز درصد اختلاط مواد چوبی و منابع لیگنوسلولزی غیرچوبی و مقدار درصد کلرید آمونیوم برای مدول الاستیسیته مهماند. مدلهای الگوریتم ژنتیک و شبکة عصبی نشان میدهد که عوامل تعیینکنندة مذکور مخصوصاً جرم مخصوص خشک مواد اولیه با میانگینگیری وزنی برای مدول گسیختگی و درصد چسب برای مدول الاستیسیته قابلیت کنترل کیفی تختة خردهچوب را دارند و برخی عوامل دیگر را میتوان ثابت در نظر گرفت. درصد مطلق خطای مدل پیشبینی شبکة عصبی برای مدول گسیختگی برابر 644/5 و برای مدول الاستیسیته برابر 91/4 است.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51548_6bc3c26b7f7474969a8e8ba192bf3b1f.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Performance of Amylase on Properties of Recycled OCC Pulp Pre-soaked at Different pH(s)عملکرد آنزیم آمیلاز بر ویژگیهای خمیرکاغذ بازیافتی OCC پیشخیساندهشده در pH مختلف3253335154910.22059/jfwp.2014.51549FAمریمابراهیمیکارشناس ارشد، دانشکدة مهندسی انرژی و فناوریهای نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیراب، ایرانامیدرمضانیاستادیار گروه فناوری تولید سلولز و کاغذ، دانشکدة مهندسی انرژی و فناوریهای نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیراب، ایرانمهدیرحمانی نیااستادیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران0000-0001-6943-0146حسینکرمانیاناستادیار گروه فناوری تولید سلولز و کاغذ، دانشکدة مهندسی انرژی و فناوریهای نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیراب، ایرانمحمد امینعندلیبیانکارشناس ارشد، دانشکدة مهندسی انرژی و فناوریهای نوین، دانشگاه شهید بهشتی، زیراب، ایرانJournal Article20130706Upgrading recycled fiber properties has been a constant concern in pulp and paper industry. In this respect many researches has been applied. The present paper has been considered the effect of Amylase enzyme in pulping stage of old corrugated container (OCC). Also, pre-soaking of OCC (first step of pre-soaking for 6 hours in 3% consistency in different pH(s) and second step of pre-soaking at 60˚C for 18 hours with constant pH) in acid, neutral and alkaline pH on physical and mechanical properties (air resistence, tensile index, burst index, tear index and fold) of recycled paper and its effect on Amylase performance was investigated. Soaking itself improved mechanical properties. Alkaline pH pre-soaking had the most efficient effect on the mechanical properties. The results indicated that α-Amylase treatment improved the mechanical properties (except tear index) in the non-soaked samples but Amylase treatment had no significant effect on the soaked samples in the experimented pH ranges. The results showed that independent effects of soaking and alkaline treatments had superior effect on mechanical properties compared to enzymatic treatment. Statistically, none of treatments had significant effects on air resistence.افزایش کیفیت کاغذهای بازیافتی دغدغة همیشگی صنعت بازیافت کاغذ بوده و در این زمینه تحقیقات زیادی انجام شده است. در این مقاله، تأثیر استفاده از آنزیم آمیلاز در مرحلة خمیرکاغذسازی کارتنهای کنگرهای باطله (OCC) بررسی شد. همچنین، تأثیر pHهای اسیدی، خنثی و قلیایی در مرحلة پیشخیساندن OCC (شامل پیشخیساندن اولیه در درصد خشکی 3 درصد به مدت 6 ساعت در pHهای مختلف و پیشخیساندن ثانویه در دمای 60 درجة سانتیگراد به مدت 18 ساعت با حفظ pH) بر ویژگیهای فیزیکی و مکانیکی (مقاومت در برابر عبور هوا، مقاومت به کشش، مقاومت به ترکیدن، مقاومت به پارهشدن، و مقاومت به تاخوردن) کاغذ بازیافتی و تأثیر بر عملکرد آنزیم آمیلاز در مرحلۀ خمیرکاغذسازی مطالعه شد. پیشخیساندن بر بهبود تمامی ویژگیهای مقاومتی کاغذ تأثیر مثبت داشت و در pH قلیایی بیشترین کارایی را در بهبود مقاومتها نتیجه داد. نتایج نشان داد که در تیمارهای بدون پیشخیساندن، استفاده از آنزیم آمیلاز سبب بهبود ویژگیهای مکانیکی (بهجز مقاومت به پارهشدن) شده، اما اثر این آنزیم در تیمارهای پیشخیساندهشده، در تمامی سطوح pH، بر ویژگیهای مقاومتی از نظر آماری معنیدار نبوده است. نتایج نشان داد که آثار مستقل تیمارهای پیشخیساندن و قلیایی بر ویژگیهای مقاومتی در مقایسه با تیمار آنزیمی شدیدتر است. از نظر آماری هیچکدام از تیمارها بر مقاومت در برابر عبور هوا تأثیر معنیداری نداشتند.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51549_19d9b3db2d836eaf9f19f560eb9e64b5.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Determination of the Relationships between CMP Tower Pulp Variables and Newsprint Propertiesتعیین میزان ارتباط متغیرهای برج ذخیرة CMP بر ویژگیهای کاغذ روزنامه3353465155010.22059/jfwp.2014.51550FAمحمد هادیمرادیاناستادیار، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدة منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی خاتمالانبیا بهبهان، بهبهان، ایرانقنبرابراهیمیاستاد، گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدۀ منابع طبیعی دانشگاه تهران، کرج، ایرانحسینرسالتیاستاد، گروه چوب و کاغذ، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ساری، ایرانرضاعزیزی نژاداستادیار، گروه اصلاح نباتات، دانشکدۀ کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران، ایرانJournal Article20130821The objective of this study was to investigate the relationships between 16 process variables of the CMP tower chemi-mechanical pulp, and 17 newsprint quality properties at Mazandaran Wood and Paper Industries and to develop predictive models. After preparation of suitable data series considering the time needed for pulp to paper, the relations between process dependant and newsprint independent variables were determined using partial least squares (PLS) regression. In result, 4 calculated latent vectors could categorize and relate variables. The first vector as the most important factor, determined about 50 percent changes of 7 newsprint properties including; Caliper, Bulk, Breaking Length MD, Elongation MD, Burst, Opacity and Air Resistance. The amount of fibers remained on the +48 mesh screens including long fiber fractions, was the most influencing variable on the above 7 newsprint properties. To predict the newsprint properties, after reduction of model dimensions, reduced rank regression method were used that in result the changes in paper caliper, bulk, breaking length MD, burst and, opacity were determined as much as 48.7, 49.2, 45.3, 51.5 and, 52.4 percent respectively by CMP tower process variables. این تحقیق با هدف بررسی روابط میان 16 متغیر فرایندی برج ذخیرۀ خمیر شیمیایی ـ مکانیکی (CMP) و 17 ویژگی کیفی کاغذ روزنامۀ ساختهشده در کارخانۀ چوب و کاغذ مازندران و تهیۀ مدلهای پیشبینی انجام گرفت. پس از تهیۀ سری دادۀ مناسب با درنظرگرفتن زمان لازم برای تبدیل این خمیر به کاغذ روزنامه، روابط این متغیرهای مستقل با متغیرهای ویژگیهای کاغذ روزنامه با روش رگرسیون حداقل مربعات جزئی (PLS) تعیین شد که در نتیجة آن 4 بردار مخفی محاسبهشده توانستند متغیرهای مرتبط را مشخص و گروهبندی کنند. بردار اول بهعنوان مهمترین فاکتور حدود 50 درصد از تغییرات 7 ویژگی کاغذ روزنامه شامل ضخامت، حجیمی، طول پارگی MD، افزایش طول MD، مقاومت به ترکیدن، ماتی، و مقاومت به عبور هوا را توضیح داد. درصد الیاف باقیمانده بر روی الک با مش 48 که شامل بخش الیاف بلند میشود بهعنوان مهمترین متغیر تأثیرگذار بر این 7 ویژگی در این بخش بود. برای پیشبینی ویژگیهای کاغذ روزنامه پس از کاهش ابعاد مدل، از PLS به روش رگرسیون رتبهکاهشیافته استفاده شد که در نتیجۀ آن تغییرات ضخامت، حجیمی، طول پارگی MD، مقاومت به ترکیدن، و ماتی کاغذ روزنامه بهترتیب به اندازۀ 7/48، 2/49، 3/45، 5/51، و 4/52 درصد توسط 12 متغیر فرایندی برج ذخیرۀ CMP تبیین شد.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51550_65f7d4a1d1f6cb44201a1d036ce39bb0.pdfدانشگاه تهراننشریه جنگل و فرآورده های چوب5052-200867220140823Effects of Relative Humidity and Temperature on Creep Parameters of Medium Density Fiberboard (MDF)تأثیر رطوبت نسبی و درجه حرارت بر مؤلفههای خزشی تخته فیبر با دانسیتۀ متوسط (MDF)3473575155110.22059/jfwp.2014.51551FAمصطفیابراهیمیکارشناس ارشد علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدۀ منابع طبیعی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایرانسعیدکاظمی نجفیدانشیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدۀ منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایرانربیعبهروز اشکیکیدانشیار گروه علوم و صنایع چوب و کاغذ، دانشکدۀ منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایرانJournal Article20130726In this research, creep behavior of medium density fiber board (MDF) under different conditions (different relative humidity and different temperature) was investigated. For this purpose, flexural creep tests at 15% and 30% of ultimate bending load were performed by using flexural creep equipment. The samples underwent under load at relative humidity of 45, 65 and 85% and temperatures of 15, 23 and 30°C for 72 hours. The results showed that relative creep and total creep of the samples increase with increasing temperature and relative humidity, while the creep modulus decreases with increasing temperature and relative humidity. The greater changes were obtained at higher relative humidity and temperature an also at higher load level. The results also showed that the relative creep is more sensitive to relative humidity compared to temperature. Conversely creep modulus is more sensitive to temperature compared to relative humidity that greater changes have been observed in higher load level.در این پژوهش، رفتار خزشی تخته فیبر با دانسیتۀ متوسط (MDF) تحت شرایط رطوبت نسبی و دماهای مختلف بررسی شد. بدینسبب، آزمون خزش خمشی در دو سطح بارگذاری 15 و 30 درصد بار شکست خمشی نمونهها (بار شکست بهدستآمده از آزمون خمش استاتیک) انجام شد. نمونهها به مدت 72 ساعت در رطوبتهای نسبی (RH) 45، 65، و 85 درصد و دماهای 15، 23، و 30 درجۀ سانتیگراد تحت بارگذاری قرار گرفتند. بررسی نتایج نشان داد که با افزایش دما و رطوبت نسبی میزان خزش نسبی و خیز نهایی نمونهها افزایش یافت، در حالی که مدول خزشی کاهش پیدا کرد که در رطوبت نسبی و دمای بالاتر و همچنین سطح بارگذاری بالاتر، این تغییرات بیشتر است. خزش نسبی به رطوبت نسبی در مقایسه با دما حساسیت بیشتری دارد. برعکس، دما در مقایسه با رطوبت نسبی بر مدول خزشی بیشتر تأثیر دارد که در سطح بارگذاری بالاتر این تغییرات بیشتر است.https://jfwp.ut.ac.ir/article_51551_5e52ace558cc2af629c6982cff056421.pdf